روزنامه ایران
1396/11/19
دیگر صفحهها
«ساواک» چرا و چگونه تشکیل شدبهرهگیری از نهادها و سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی در بسیاری از کشورهای پیشرفته و حتی در حال توسعه دنیا، پدیدهای طبیعی و کاملاً ضروری است و ایران نیز در عصر پهلوی از این قاعده مستثنی نبود و در این زمینه تدابیر مختلفی اندیشیده شد و سازمانهای گوناگونی به وجود آمد. بارزترین و قدرتمندترین آنها سازمان اطلاعات و امنیت کشور بود. ساواک مهمترین ارگان اطلاعاتی و امنیتی عصر پهلوی دوم بود که لایحه تشکیل آن در تاریخ 10بهمن 1335 هجری شمسی در کابینه حسین علا به تصویب نهایی مجلس سنا رسید. وقتی لایحه 5 مادهای ساواک تنظیم شد، در برابر آن مخالفتهایی بروز کرد که این مخالفتها به خاطر ترس از سرکوب بیشتر، ایجاد فضای محدودتر سیاسی، خفقان اجتماعی گستردهتر و نگرانی از فراهمشدن زمینه برای سوءاستفاده فراوان مأموران امنیتی بود. بهرحال با وجود این اعتراضها، جهت نظارت دولت برکشور بعداز کودتای 28 مردادسال1332 و نفوذ نهادهای اطلاعاتی غرب بویژه CIA، لایحه مزبور تأیید شده و به تصویب مجلسین رسید. از این به بعد تا اواخر عمر رژیم پهلوی، سازمان امنیت با مداخله در امور داخلی نقش پررنگی در ایجاد فضای امنیتی و خفقان در جامعه ایفا کرد. لایحه مذکور با توجه به اهمیت خاص آن برای رژیم، بازتاب زیادی در مطبوعات و مذاکرات مجلسین داشت. ایجاد این سازمان مهم، نگرانی و اعتراض بسیاری را به وجود آورد و طبیعتاً با مخالفتهای زیادی در بین دولتمردان و نمایندگان مجلسین روبهرو شد. بعد از انجام مذاکراتی، با توجه به خوشبینی محمدرضاشاه نسبت به تأثیرات سازنده و زیاد ساواک برای تحقق اهدافش، ابتدا در مجلس سنا و سپس در مجلس شورای ملی به تصویب رسید. در این نوشتار به روند تأسیس ساواک و تصویب لایحه آن در مجلس سنا پرداخته میشود.
کودتای 28مرداد و نقش بیگانگان در ایجاد ساواک
برای پی بردن به علل تشکیل ساواک، باید به حادثه بسیار مهم دهه 30 یعنی کودتای 28مرداد و پیامدهای آن و نقشی که وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور ایفا کرد، اشاره داشت. این حادثه از جمله مباحث مناقشهبرانگیز تاریخ معاصر ایران است و اگرچه در باب آن نظرات مختلف و گاه متضادی ایراد شده و همچنان میشود و در اینجا جدا از داوری و ارزیابی این نظرات، قدر مسلم اینکه بعد از این حادثه شرایطی بر کشور حاکم شده بود، که زمینه را برای تشکیل سازمان اطلاعات فراهم نمود و مقدمه تأسیس ساواک بشمار میرفت. اگرچه محققان علوم اجتماعی و تاریخ، بعضاً بر عوامل داخلی (اشتباهات دکتر محمد مصدق یا تقویت روز افزون محافظهکاران مخالف و...) تأکید نمودهاند؛ همچون یرواند آبراهامیان و سپهر ذبیح، و افرادی همچون مارک جِی گازیوروسکی به نقش عوامل خارجی بویژه امریکا در وقوع کودتا اذعان دارند، ولی معدودی از صاحبنظران مانند نیکی کدی، محمدعلی همایون کاتوزیان براهمیت عوامل داخلی و خارجی تأکید ورزیدهاند که درستتر بنظر میرسد. محمد رضا شاه در دهه نخست پس از کودتا از همکاریهای فنی سازمان اطلاعاتی اسرائیل، سازمان سیا (CIA) و
اف.بی.آی (FBI) برای تشکیل پلیس مخفی جدیدی بهنام ساواک بهره گرفت. کاتوزیان در جای دیگر گفته این اقدام عملاً کار مشترک امریکا و بریتانیا بهمنظور حفظ کارتل بینالمللی نفت بود. دو سازمان خارجی که سالیان دراز با ساواک همکاری کردند، سیا و موساد بودند و اگر این سازمان بخواهد «چشم و گوش» شاه باشد، مغز آن بدون شک امریکا خواهد بود. بنابراین ساواک مولود شرایط جامعه بعد از کودتا بود که خارجیان و بخصوص امریکا نقش مهمی در ایجاد آن داشت.
بعد از کودتا دوباره روابط با غرب از سرگرفته و امریکا در صحنه حاضر شد. اگرچه اندکی قبل از دهه 30، ایالات متحده جانشین بریتانیا در ایران شده بود، ولی با انجام کودتا روابط وارد عرصه سیاسی شد. پساز آنکه جان فاستر دالس وزیر امور خارجه امریکا پشتیبانی خود را از نظریات 3 نوامبر سر رابرت آنتونی ایدن وزیر امور خارجه انگلستان اعلام نمود، مذاکرات ایران و انگلیس بسرعت پیش رفت و در 14 آذر 32 بیانیه رسمی در لندن و تهران، خبر تجدید روابط را منتشرکرد. بنابراین امریکا و انگلیس بیش از پیش در امور داخلی ایران مداخله نمودند. جدا از شرایط کشور، تحریکات غرب، بویژه امریکا بهعنوان علل خارجی در این حادثه نقش قاطعی داشت. به قول گازیوروسکی بزرگترین نهاد نظارت و مکانیسم نظارت بر جامعه ساواک بود. ترس و بدگمانی محمدرضا شاه از عوامل داخلی و مسأله حفظ قدرت در سالهای پس از کودتا سبب شد، که شاه با ایجاد دستگاههای نظارتی و سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی به این مهم برسد.
روند ایجاد سازمان اطلاعات و امنیت کشور
ایجاد ساواک آغاز تحول بزرگی در ساختار اطلاعاتی کشور محسوب میشد. نطفه مرکزی ساواک در زمان فرمانداری نظامی تیمور بختیار، در سال 1332 بسته شد و تشکیلات ساواک زیرنظر مستشاران امریکایی، در ابتدا محدود بود و باعث
رعبو وحشت مردم شد. این امر تا حد زیادی بهخاطر ترس ناشی از سالهای حکومت نظامی تهران بود که حکومت به ایجاد یک جو خفقانآمیز و سرکوب مخالفان نائل شده بود؛ اگرچه با ایجاد ساواک حکومت نظامی پایان یافت.
بعد از کودتای 28 مرداد 1332 اگرچه ارتجاع و امپریالیسم به ایجاد یک جو خفقانآمیز پرداختند، اما هنوز آن رابطه منسجم و ارگانیک ضروری بین کلیه ارگانهای ضدمردمی سرکوبگر دولتی بهعنوان شبکهای واحد ایجاد نشده بود و حمله و یورشها علیه مخالفان بهصورت پراکنده و عمدتاً بدون طرح ظهور میکرد. بنابراین یک نهادی لازم بود که بهصورت سازماندهی شده مخالفتها را نظارت و سرکوب نماید و بدینوسیله مخالفان امپریالیسم از سر راه برداشته شوند. بهرحال با توجه به نفوذ بسیار زیاد غرب بعد از کودتا و اشتهار محمدرضاشاه و رژیم پهلوی به وابستگی به امریکا، طبیعتاً مردم عادی با ایجاد این سازمان مخالف بودند. در مطبوعات روز چهارشنبه 11مهر 1335 خبری منتشر شد، مبنی بر اینکه تشکیل سازمان مذکور به تأیید هیأت دولت رسیده است. در سرفصل روزنامه اطلاعات نوشته شد:
«امروز در جلسه هیأت وزیران تصویبنامه مربوط به اجازه تأسیس سازمان امنیت به تصویب رسیده و دولت اجازه داده است که مطالعه برای تأسیس این سازمان شروع شود، معاونین سازمان امنیت در فرمانداری نظامی مشغول کار شدند و هفته آینده لایحه اختیارات سازمان امنیت برای مقابله با اخلالگران و جاسوسان، را با قید فوریت تقدیم مجلس میکند و به مجرد تصویب این لایحه قانونی، مأموران سازمان وظایف خود را به اجرا بگذارند. مجلسین باید قانون اختیارات آن را به تصویب برسانند تا رسماً مشغول کار شود... این اداره جزو نخستوزیری است و رئیس دولت در مقابل مجلسین [سنا و شورایملی] مسئول این سازمان خواهد بود.»
بنابراین لازم بود که قبل از ایجاد رسمی سازمان، مقدمات تشکیل آن را به اطلاع عموم برسانند و در مطبوعات و رسانهها این خبر منتشر شد و چندماه بعد به تصویب مجلسین رسید. در نوزدهم همین ماه باز خبری منتشر شد مبنی بر اینکه مقدمات تأسیس سازمان فراهم شده است:
«در جلسه دیروز هیأت دولت [چهارشنبه 18مهر 1335] لایحه سازمان امنیت مطرح و تصویب
و به مجلس فرستاده شده است.»
همچنین در خبری دیگر آمده است: «درجلسه هیأت وزیران لایحه سازمان امنیت بهتصویب رسیده و در روز یکشنبه تقدیم مجلس میشود... این لایحه به امضای وزیران کشور [حسین علا نخستوزیر] و اسدالله عَلَم [وزیرکشور]، دادگستری [عباسقلی گلشائیان]، جنگ [سرلشکر احمد وثوق] میباشد و به احتمال قوی به قید فوریت تقدیم مجلس میشود. اطلاع داریم که... نظیر کلیه سازمانهای امنیت ممالک شرقی جهان است و لایحه قانونی آن تدوین شده است... هدف سازمان تأمین امنیت سیاسی کشور است و وظیفه آن مبارزه با عناصر مخرب و جاسوسان خارجی میباشد و اختیار دارد که بر طبق موازین قانونی و در صورت بروز مخاطره اقدامات احتیاطی و فوری بعمل آورد، تا از پیشروی اخلالگری که امنیت عمومی را در هم میریزد، جلوگیری شود.»
از آغاز تأسیس ساواک نگرانیهای مردم زیاد شد، زیرا با تأسیس چنین سازمانی، سرکوبها بیش از پیش ادامه مییافت، ولی برای خنثی کردن مخالفت مردم گفته شد که مانند همه سازمانهای مشابه در دنیا، فعالیت آن جلوگیری از عملیات خرابکارانه و اقداماتی است که مخالف مصالح کشور است. یعنی با تثبیت و استقرار حکومت جدید، ضرورت ایجاد سازمان منسجم و متشکلی که بتواند بهطور نظام یافته با مخالفین مبارزه کند، احساس میشد.
به گفته عیسی پژمان (آخرین نماینده ساواک در عراق) مأموریت تدوین طرح ساواک بر عهده سرلشکر حسن پاکروان، رئیس رکن 2 ارتش گذاشته شد. با پیروزی کودتای 28مرداد در نتیجه عملیات آژاکس (رمز کودتا)، محمدرضاشاه به قدرت بازگشت و به کمک دولتهای خارجی روز به روز به تحکیم پایههای قدرت خود پرداخت.لایحه تشکیل ساواک پس از تشکیل هیأت دولت به وسیله حسین علا به مجلس فرستاده شد. این لایحه در تاریخ 10/11/1335 به تصویب مجلس سنا رسید. لایحه مزبور با وجود مخالفتهایی که با آن شد، چون وجود آن برای استقرار رژیم ضروری بود، به تصویب رسید و این سازمان فعالیت خود را به ریاست تیمور بختیار- فرمانده نظامی تهران- رسماً آغاز کرد.
مجلس سنا و لایحه سازمان اطلاعات و امنیت
در همان زمان که این خبر در روزنامهها منتشر شد، در مجلس (ابتدا مجلس دوم سنا که مصادف با دوره نوزدهم بود) مباحثی مطرح شد. اگرچه در ابتدای ایجاد ساواک مسأله برقراری امنیت از سوی رژیم و شاه مطرح گشته بود، ولی واقعیت این است که ساواک معمولاً با شکنجه و سرکوب و جاسوسی شناخته میشد و بعد از سقوط رژیم، محمد رضاشاه در مصاحبهای اعتراف کرده بود که هر کشوری دارای تاریخ خشونت خود است. در شرق و بخصوص خاورمیانه، خشونت با افراد بشر، هنوز ممنوع نشده و....
ایجاد این سازمان آغازی بود برای اعمال فشار، سرکوب راحتتر و بیشتر مخالفان و امنیتی کردن بیش از پیش فضای کشور. مردم عادی که تا این زمان در نتیجه شرایط خشن و خفقانآمیزی که بعد از کودتای 28 مرداد برکشور حاکم شده بود، با تشکیل این سازمان مخالف کردند، زیرا تأسیس آن تلاشی برای سلطه و سانسور و ایجاد رعب و وحشت در بین مردم بود، گرچه با ایجاد سازمان حکومت نظامی پایان میپذیرفت. از طرف دیگر هیچ نمایندهای بدون نظر این سازمان نمیتوانست وارد مجلس شود. لذا برخی از نمایندگان مجلس سنا با تشکیل سازمان مخالفت کردند و با مطرح شدن لایحه جهت تصویب، دلایلی برای مخالفت ارائه نمودند که در زیر به اهم آنها اشاره میشود.
درجلسه علنی مجلس سنا در تاریخ 21 مهر 1335 وزیر کشور اسدالله علم لایحه تنظیم شده را از طرف هیأت دولت تقدیم نمود و در این مجلس فقط مطرح شد و درباب مواد آن گفتوگویی صورت نگرفت. آقای عیسی صدیق تصریح نمود:
«باید جهت اطلاع مردم قرائت شود؛ اگر مردم نظریاتی داشته باشند، در جراید منتشر میکنند، ولی بعد از آنکه در کمیسیون مذاکره و گزارش آن تنظیم شد، دیگر دست در آن نمیشود برد و... وزیر کشور هم جواب داد امروز در جراید منتشر میشود.»
بنابراین بودند کسانی که میخواستند مردم در جریان این مسأله باشند. وزیر کشور هم میخواست خیلی سریع این خبر در جراید منتشر شود. روزنامه اطلاعات در تاریخ 21 مهر 1335 اعلام کرد: «متن لایحه تشکیل سازمان امنیت کشور امروز از طرف آقای اسدالله علم وزیر کشور تقدیم مجلس سنا شد و او رئیس مجلس سنا را مورد خطاب قرار داد که بهمنظور حفظ امنیت کشور و مبارزه با جاسوسی و عناصری که بر ضد مصالح کشور و به نفع اجنبی اقدام مینمایند، لایحه پیوست را که شامل 5 ماده است، تقدیم شما کرده و تقاضای تصویب دارد.»
قابل ذکر است در آبانماه همین سال که مدت حکومت نظامی تهران تمام شده بود، وزیر جنگ سرلشکر احمد وثوق، با اینکه اظهار امیدواری کرده بود (به زعم آقای صدیق تعهد داده بود) که نیازی به اعمال حکومت نظامی نباشد، با توجه به بحرانی که در اوضاع بینالمللی و خاورمیانه به وجود آمده بود، حکومت نظامی در تهران به مدت سه ماه تمدید و ماده واحده آن تصویب شد. بنابراین تا زمان تأسیس رسمی ساواک در پایتخت، حکومت نظامی برقرار بود.
دو ماه بعد از طرح لایحه در مجلس سنا، در جلسهای نمایندگان راجع به آن به شور و مشورت پرداختند و مواد لایحه شماره4/1629مطرح شد. در این جلسه سنا تقریباً بیشترین مذاکره نمایندگان درباره لایحه فوق بود.
شمسملکآرا یکی از نمایندگان اشاره نمود که در قسمت ج ماده2 (جلوگیری از فعالیت دسته و...) لفظ دسته باید پاک شود و صدیق نیز گفت امنیت کافی است و واژههای داخلی و خارجی باید حذف و دستههای غیرقانونی به وسیله دولت اعلام شوند. این گزارشها تهیه و ماده سوم قرائت شد. در این ماده هم پیشنهادهایی ارائه شد. آقای صدیق از عباسقلی گلشائیان خواست منظور از ضابطین دراین ماده را مشخص کند، که او پاسخ داد مأموران سازمان اطلاعات همچون ژاندارمری و شهربانی از ضابطین دادگستریاند و با این عنوان حق بازرسی دارند. گزارش تهیه و ماده 4 قرائت شد.سناتور ابراهیم خواجهنوری از مخالفان اصلی لایحه ساواک و همینطور دولت وقت در این جلسه با حالت اعتراض و خطاب به دیگر نمایندگان اعلام کرد:«این قانون به اعتقاد بنده ظالمانهترین قوانین است که به موجب آن مأموران دسته دوم، سوم و چهارم، برای اجرای مقاصد شخصی، به بهانه امنیت به مردم ظلم و تعدی میکنند. این قانون اختیارات زیادی به مأموران داده است و راه تعدی را هموار میکند... این چه قانونی است که میگذرانید؟ و اکثریت مردم ایران را از حقوق و دموکراسیشان محروم میکند.»
بنابراین وقتی مواد لایحه فوق مطرح و به شور گذاشته شد، تعدادی از نمایندگان بهصورت علنی تشکیل سازمان اطلاعات را ضد آزادی مردم و ناقض دموکراسی (البته که به معنای واقعی در ایران وجود نداشت و وجود این شیوه حکومتداری در این دوره همچون دیگر ادوار شعاری بیش نبود) دانسته و با تصویب آن مخالفت کردند و توجیه فردی مانند خواجه نوری، برای این مخالفت، ضررهای احتمالی آن برای جامعه و مردم بود و اینکه دست نظامیان و مأموران را باز میگذاشت که هرطور میخواهند رفتار کنند. بعد از صحبتهای او، وزیر دادگستری که از طرفداران و موافقان تأیید لایحه بود، واکنش نشان داد که آقای خواجه نوری هنوز متقاعد نشده و همچنان مخالف است واین ناشی از یک پیش فرض میباشد و اگر به دقت به مواد لایحه بنگرد، قطعاً آن را ناقض آزادی و دموکراسی نمیبیند.
در مقابل مخالفان این لایحه، موافقان پر و پا قرصی هم وجود داشتند که میخواستند هرچه سریعتر تصویب و ایجاد شود. از جمله طرفداران اصلی تصویب لایحه در مجلس سنا، سپهبد احمد امیراحمدی بود؛ یکی از دولتمردان نظامی کهنهکار عصر رضاشاه. او نیز همچون وزیر دادگستری در مقابل خواجه نوری و دیگر مخالفان موضع گرفت و ابراز نمود: «من خوب میدانم که امنیت کشور به چه قیمتی بهدست آمده و به مصداق «استخوان شکسته میداند بهای مومیایی را»... وقتی از امنیت صحبت میشود، نه تنها جریان نامطلوب و بدبختیهای شهریور 1320 و آذر 1321 در نظرم مجسم میشود، بلکه یاد قتل و غارت و هرج و مرج و آدمکشی در نقاط مختلف کشور میافتم.»
او اشاره کرد به اینکه دولت اگرخواسته زمام آن را بهدست ارتشیان بدهد، بهخاطر اطمینان از توانایی آنهاست.
بهرحال این امر به نظامیان میدان عمل بیشتری میداد و با بررسی کارنامه ساواک میتوان دریافت که این فقط یکی از کارکردهای این سازمان بود و سازمان در ریزترین امور مداخله میکرد. سپس نوبت به سرلشکر احمد وثوق، وزیر جنگ رسید که از امضاکنندگان اصلی و طرفداران تأیید لایحه بود، او اشاره نمود:«ما یک موضوع ساده را طوری مطرح میکنیم که مردم فکر میکنند، میخواهیم تولید وحشت کنیم... این لایحه عبارتست از اینکه وظایف موجود را که چند دستگاه مختلف همچون ژاندارمری، شهربانی عمل میکردند، یک دستگاه واحد اعمال نماید... برای امنیت داخلی و خارجی. [خطاب به دکتر صدیق که خواسته بود این واژهها حذف شوند] خارجی یعنی اینکه در خارج از کشور هم عواملی داشته باشیم که اگر علیه استقلال ایران اقدامی صورت گرفت، جلوگیری نماید... وگرنه ما قانون تازهای نیاوردهایم... تکالیف مردم روشنتر است و دولت هم بهتر عمل و اطلاعات درست کسب مینماید.»
در پاسخ خواجهنوری گفت:«تا که بر این گله بزرگی کند، نیست سزاوار که گرگی کند»
خواجهنوری پاسخ داد:«آن نظامیای که این شعر گفت نه شاعر است و نه نظامی»
پس از این موضعگیری نمایندگان، ماده پنجم قرائت شده و نایب رئیس گفت که اگر نظری ندارید، برای اینکه نظرات مطروحه به کمیسیون رود قیام بفرمایید، اکثراً برخاستند و بدینوسیله شور اول تمام شد.
شور دوم راجع به لایحه، در دهم بهمن سال 1335 برگزار و در همین جلسه به تصویب رسید. آقای خواجه نوری همچنان مخالف بود و اشاره کرد که این لایحه صدبرابر شدیدتر از لایحه حفظ امنیت اجتماعی است و سیاستی هزاربرابر قویتر از آن پشتش قرار دارد. این سخن اشاره به حمایت شاه و سلطنتخواهان از لایحه بود. این زمان که اکثراً (به زعم خواجه نوری) ناخواسته با این لایحه موافقت دارند، او مخالفت خود را بیتأثیر میدانست و پیشنهادی داد که مأموران اگر اجحاف کنند، شاکی بتواند آنها را در دادگستری محاکمه کند و از شخص شاه خواست که سازمانی را برای رسیدگی به شکایات زیرنظر افسران درستکار، ایجاد کند و الا در تمام ایران یک نفر از دست مأموران، امنیت نخواهد داشت.
از دیگر نمایندگان که به نوعی مخالف بندهایی از لایحه بودند، سناتور مامقانی بود که خطاب به عباسقلی گلشائیان، وزیر دادگستری گفت:«بفرمایید در لایحهای که قید شده است، پرونده متهمین مطرح در دادگستری که در صلاحیت این مرجع است، باید به دادگاه نظامی احاله شود، مطابق با کدام اصل قانون اساسی است؟»
او بخوبی پی برده بود که چنین قانونی زمینه را برای سرکشیدن و مداخله در تمام امور داخلی مملکت فراهم میکند. در این جلسه نیز همچون شور اول در مقابل این مخالفان، موافقان باز قد علم کرده و پاسخ ایرادات آنها را دادند؛ از جمله اسدالله علم، وزیر کشور و گلشائیان، علی دشتی، محسن صدر، آموزگار و... که مخالفت آنها را بیدلیل و سفسطه دانسته و تأکید داشتند وجود چنین سازمانی لازم است و هیچ مخالفتی با قانون ندارد.
بعد از آنکه نتیجه شور اول به کمیسیون رفت، تغییر چندانی در مواد لایحه اعمال نشد و پیشنهادهای اصلاح، نادیده گرفته شدند. سرلشکر احمد وثوق وزیر جنگ، تصویب آن را باعث کم شدن مسئولیت ارتش و غیرنظامی دانست. بهرحال بعد از قرائت مواد لایحه، در وقت آخر این مجلس لایحه سازمان اطلاعات و امنیت کشور تصویب شد. بنابراین بهعلت فشار محمد رضاشاه و دولت بر سناتورها، این لایحه با اکثریت
به تصویب رسید و سارمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) کار خود را
به طور رسمی از 1336 آغاز کرد.
منابع در دفتر روزنامه موجود است
رؤسای ساواک
سپهبد تیمور بختیار
نخستین رئیس ساواک: از سال 1336 تا 1340 هجری شمسی
تیمور بختیار، متولد سال 1292 هجری شمسی در منطقه دّزک، 24 کیلومتری شهرکرد در استان چهار محال و بختیاری. مرگ 16مرداد 1349 هجری شمسی در شکارگاهی در 20کیلومتری مرزهای غربی ایران و توسط عوامل ساواک.
سرلشکر حسن پاکروان
دومین رئیس ساواک: از سال 1340 تا 1343 هجری شمسی
تیمسار حسن پاکروان، متولد سال۱۲۹۰ هجری شمسی درتهران.مرگ، اعدام در روز ۲۲فروردین سال۱۳۵۸ هجری شمسی در تهران.
ارتشبد نعمتالله نصیری
سومین رئیس ساواک: از سال1343 هجری شمسی تا 1357 هجری شمسی
ارتشبد نعمتالله نصیری، متولد مرداد سال ۱۲۸۹ هجری شمسی در سمنان. مرگ، اعدام ۲۶ بهمن سال ۱۳۵۷ هجری شمسی در تهران.
سپهبد ناصر مقدم
چهارمین رئیس ساواک: از خرداد سال1357 هجری شمسی تا بهمن سال 1357 هجری شمسی
سپهبد ناصر مقدم، متولد سوم تیر 1300 هجری شمسی در تهران. مرگ، اعدام، شامگاه 19 فروردین 1358 هجری شمسی در تهران.
گزارشی از برنامههای هنری معلولان/ بهار هنرمندان معلول در زمستان تهران
مجید سرائی
مردم شهر، خود را آماده عرض خیر مقدم به عروس سفید پوش آسمان کردهاند. همه چیز باید درخور این میهمان روشنایی که نوید بخش تداوم مایه حیات است، باشد. چهره شهر به دیبای رنگین هنر آراسته شده است. سالهاست مردم شهر با رسیدن موسم حضور عروس سفید پوش آسمان چنین کردهاند. در این رستاخیز شادیست که معلولان هم گوشهای از کار را گرفتند تا سهمی در آرایش هنری شهر داشته باشند.امسال، زمستان مثل سال های قبل، خود را آماده رویدادهای مهم هنری در سطح بینالمللی کرد؛ رویدادهایی که از برگزاری جشنواره بینالمللی موسیقی فجر با حواشی ای که داشت آغاز شد، با جشنواره بینالمللی تئاتر و اجراهای پر بار ادامه یافت تا به برگزاری جشنواره بینالمللی فیلم فجر رسید. در حاشیه برگزاری این رویدادهای مهم هنری، گروههایی از معلولان هم سعی کردند با اجرای برنامههای هنری در حوزه تئاتر و موسیقی، سهمی در ایجاد فضای شاد زمستانی به خود اختصاص دهند. هفته نخست بهمن ماه، سه محل اجرای برنامههای هنری (خانه هنرمندان، عمارت رو به رو و فرهنگسرای شفق)، میزبان دو کنسرت موسیقی و یک تئاتر بودند. گزارش حاضر، گذری مجمل بر این سه برنامه هنری دارد.
انگار هر شب در سر شوری دارم
صدای ساز و آوازشان کل طبقه اول خانه هنرمندان را برداشته؛ اصلاً منحصر به سالن استاد شهناز (محل کنسرت) نیست. به این طنین پر از شور و غوغا، جیغ و فریادهای شادی مخاطبان هم اضافه شده و خلاصه، خانه هنرمندان قبل از ظهر پنجشنبه، یکپارچه آواز شده بود. تو گویی از تماشای این همه شادی و شور، احساس میکردی در اوج آسمان هایی.
ساعت 11 پنجشنبه 5 بهمن ماه، خانه هنرمندان ایران میزبان گروه موسیقی انجمن خورشید بود؛ گروهی متشکل از جوانان معلول کم توان ذهنی که نزدیک به سه سال است به صورت مستمر فعالیت موسیقی میکند. آن روز سالن استاد شهناز خانه هنرمندان، پذیرای اجرای کنسرت جوانانی بود تا مفهوم تأثیر هنر موسیقی بر روح و جان انسانهایی از جنس بلور، مصداق عینی پیدا کند. آن سان که در پایان این کنسرت، لبخند را میشد در گوشه گوشه سالن احساس کرد؛ خاصه در چهره پدر و مادرهای این جوانان که از فرط شادی سر از پا نمیشناختند. اوج این شادمانی بعد از پایان کنسرت خود را نشان داد؛ وقتی که حضار مخمور از شنیدن ترانههای «امشب در سر شوری دارم»، «رشید خان»، «مَستُم مَستُم» و.... به تک تک اعضای گروه و خانوادههای آنها تبریک میگفتند، برق شادی و لبخند رضایت را از لبها و چشمهای اعضای گروه میشد خواند. به قدری دور و بر بچههای گروه شلوغ شده بود که به سختی موفق به گفتوگوی کوتاه با سه نفر از آنها شدم. محمدعلی، نوازنده پیانوی گروه که هر سؤالم را با لبخند پاسخ میدهد، میگوید از بچگی با امیرعلی، پسر خالهاش موسیقی را یاد گرفته: «من معلم نداشتم و هرچی دارم، مدیون پسر خالهام هستم.» 24 ساله است؛ از اینکه روی صحنه برای مردم ساز زده، اظهار خوشحالی میکند: «مردم کار ما رو دوست داشتند. خیلی خوب بود.» میگوید عاشق موسیقی است و دوست دارد بیشتر کنسرت برگزار کند: «دوست دارم بیشتر کنسرت بذارم تا مردم از من بلیت بخرن، شاد بشن، منم شاد بشم.» اما پیمان، خواننده گروه با ژست یک خواننده روی استیج که به میهمانان خوشامد میگوید، با من گپ میزند: «جا داره من این جا خدمت شما و همکارای گلتون سلام عرض کنم، امیدوارم که همیشه خوب و سلامت باشین.» پیمان خیلی مختصر درباره اجرای خود میگوید: «من هرچی توان داشتم جمع کردم تا اجرای درخوری داشته باشم.» اصرار دارد در پاسخ به سؤالات من پیرامون کنسرت، از معرق کاری خود بگوید و ارادتش به آقای حسینی، استادش را ابراز کند: «من یکی از بهترین معرق کارا هستم که افتخار شاگردی آقای حسینی رو دارم؛ از آقای حسینی هم ممنونم که منو به شاگردی خودشون قبول کردن.» پیمان با همان ژست آوازخوان روی استیج، از برخورد مردم در کوچه و خیابان با او ابراز رضایت و تشکر میکند: «وقتی مردم تو خیابون به من میرسن خیلی با محبت و مهربونی با من حرف میزنن. از اینکه خانوادهها به این برنامه هم اومدن، خیلی ممنونم، قدم رو چشم ما گذاشتن.» عاشق تصنیف مرغ سحر است و دوست دارد روزی این تصنیف را در مقابل استاد شجریان اجرا کند: «مرغ سحر رو خیلی دوست دارم؛ دلم می خواد یه روز این تصنیفو برای استاد شجریان بخونم و بهشون بگم من خیلی صدام خوبه.» در خلال گپ و گفتمان با پیمان، مادرش چیزهایی در گوشش میگوید که آن موارد را بیان کند. پیمان 32 ساله از مردم میخواهد تا از آنها حمایت کنند: «از مردم و هموطنان عزیزم خواهش میکنم ما رو حمایت کنند، زندگی رو هم سخت نگیرن.» اما سعید، نوازنده سنتور گروه با چهرهای کاملاً جدی حرف میزند: «من 5 ساله که سنتور میزنم. سنتور رو پیش آقایی به اسم آقای افتخاری یاد گرفتم و این سازو خیلی دوست دارم.» او هم سن محمد علیست و مثل او از کنسرتی که اجرا کردهاند ابراز رضایت میکند: «خیلی خوب بود و مردم خوششون اومد.» میگوید وقتی ساز میزند، احساس آرامش میکند، اما موسیقی مورد علاقه اش، کاملاً با سازی که میزند در تضاد است: «بیشتر رپ گوش میکنم. خیلی هیجان داره.» او هم از مردم دعوت به حمایت از کنسرتها میکند: «مردم بیشتر بیان کنسرت ها؛ نه فقط کنسرت ما، همه کنسرتا.»
این بچهها به محبت نیاز دارند، نه ترحم
بار اصلی تمرینها و آماده ساختن اعضای گروه موسیقی انجمن خورشید، بر عهده مجید آهنگری، مربی موسیقی گروه است. او که دانش آموخته موسیقی از دانشکده هنرهای زیباست، میگوید معلولان ذهنی بیش از هر چیز، به محبت نیازمندند: «من کتابهای زیادی درباره تکنیکهای آموزش موسیقی و موسیقی درمانی برای معلولان ذهنی مطالعه کردم، اما بیش از دو سه تکنیک خاص را نیافتم. بهتجربه در طول نزدیک به سه سال کار با این بچهها دریافتم که مهمترین تکنیک در نزدیک شدن به این شهروندان، ایجاد ارتباطی توأم با محبت است تا اعتماد لازم بین من و آنها برقرار شود. بعد از آن، راه هموار است.» او به شیوههای آموزشی خود با بچههای گروه اشاره میکند: «بعضی از اعضا معلم خصوصی موسیقی داشتند. وقتی قرار شد من با انجمن همکاری کنم، به همان تکنیک ایجاد محبت و برقراری اعتماد تکیه کردم. با معلمان موسیقی که بعضی از بچهها داشتند آشنا شدم و این آشنایی، یک دوستی سه جانبه میان من و آن معلم و خود هنرجو برقرار کرد. از آن به بعد روند کار سیری رضایتبخش داشت.» آهنگری که آهنگسازی چند تئاتر را هم برعهده داشته، از پارهای رفتارهای برخی مسئولان امور هنری گلایه میکند: «ما برای گرفتن مجوز این کنسرت، یک سال دوندگی کردیم. متأسفانه نگاه برخی مسئولان نسبت به اجرای این بچهها، برآمده از یک نگاه مقایسهای با گروههای حرفهای موسیقی است. حال آنکه هدف از برگزاری کنسرت کم توانان ذهنی، ایجاد نگاه حمایتی و درمانی است. همین بینشها کار ما را به تعویق میانداخت.»
چشم انتظار روزی هستم که این بچهها را در جشنواره موسیقی فجر ببینم
امیر کریمی، مدیر بخش آموزش انجمن خورشید، ضمن توضیح درباره هدف این انجمن از تربیت اعضای خود در حوزه موسیقی، اعضای انجمن را به «بهشتیان روی زمین» تعبیر میکند: «مهره گمشده در بینش جامعه نسبت به معلولان ذهنی که به نظر من، بهشتیان روی زمین هستند، عدم این تفکر است که: این افراد شهروندان جامعهاند و حق زندگی و لذت بردن از شادیهای زندگی را دارند. موسیقی بهعنوان یک هنر والا، این امکان را میدهد تا توانایی معلولان ذهنی به جامعه نشان داده شود.» کریمی، دادن آگاهیهای صحیح به جامعه در تغییر نگرش نسبت به کم توانان ذهنی را مهمترین هدف انجمن خورشید از برگزاری این کنسرت عنوان میکند: «شاید برخی فکر کنند از این کنسرت درآمدی نصیب ما میشود؛ حال آنکه چنین نیست. همین که من بتوانم آگاهی درستی نسبت به این شهروندان در تغییر نگرش حتی 4 نفر از شهروندان غیر معلول ایجاد کنم، به مهمترین هدف انجمن دست یافتهام.» او از بلیت فروشی این کنسرت ابراز رضایت میکند: «شاید بتوانم به جرأت اظهار کنم که کنسرت بچههای انجمن خورشید، نخستین کنسرت معلولان ذهنی است که بلیت فروخت. ما فکر نمیکردیم از این بلیت فروشی نتیجه خوبی بگیریم، اما یک هفته قبل از کنسرت تمام بلیتها فروش رفت و سایت ما بسته شد.» مدیر آموزش انجمن خورشید، در بیان میزان بازخوردها به تأثیر این کنسرت در ذهن پدر و مادرهای بچههای گروه موسیقی اشاره میکند: «ما بلیت فروشی کردیم، اما نیمی از این بلیتها را خانوادههای اعضا خریدند تا کار فرزندانشان را تماشا کنند. از اینکه فرزندانشان را روی صحنه اجرای کنسرت میدیدند، احساسی از خرسندی و آیندهای درخشان داشتند.» کریمی در پایان از متولیان امور هنری کشور تقاضای حمایت میکند: «یکی از مسئولان بهزیستی امروز کنسرت بچههای ما را تماشا کرد و قول داد تمام هزینههای این اجرا را تأمین کند. من از متولیان امور هنری و فرهنگی کشور تقاضا میکنم از اجراهای بچههای ما با اختصاص سالن، پیش بینی اجرای کنسرت این بچهها در جدول برنامههای سالانه و اطلاع رسانیهای گسترده از این شهروندان حمایت کنند. من چشم انتظار روزی هستم که بچههای ما روی صحنه جشنواره موسیقی فجر بدرخشند.»
گفتنی است انجمن «خورشید» در سال 1383 تأسیس شد و دو سال بعد (1385) با مجوز سازمان بهزیستی بهثبت رسید. محور اصلی فعالیت این انجمن در زمینه آموزش و توانبخشی معلولان ذهنی است.
بهترین راه مطرح شدن، یادآوری خاطرات گذشته مردم است
عصر همان پنجشنبه که خانه هنرمندان میزبان معلولان ذهنی بود، اتفاقی مشابه در فرهنگسرای شفق رخ داد. عصر پنجمین روز از بهمن ماه، سالن آمفی تئاتر فرهنگسرای شفق، میزبان گروه کر نابینایان «ماه بانگ» بود؛ گروهی که تمام اعضای آن، بجز یکی دو نفر، از نابینایانی است که پیش از این در گروههای مختلف کر نابینایان فعالیت داشتند. گروه کر نابینایان «ماه بانگ» از سال 94 فعالیت خود را به شکل حرفهای آغاز کرده و این کنسرت، نخستین کنسرت رسمی این گروه محسوب میشود. قطعاتی که در نخستین کنسرت «ماه بانگ» اجرا شد، بیشتر از آثار گذشته موسیقی ایران مثل «از تو تنها شدم»، «پرنده مهاجر»، «بیداد زمان» و... بود. جواد محبوبی، مدیر هنری «ماه بانگ» هدف از اجرای آثار گذشته را چنین اظهار میکند: «ما میخواهیم در عرصه فعالیتهای هنری مطرح شویم. بهترین راه مطرح شدن، یادآوری خاطرات شیرینی است که مردم در گذشته داشتند. منتها آن چه در اجرای آثار خاطره انگیز مد نظر داریم، تنظیم متفاوت آن آثار است. سعی کردیم همان ملودیها را با تنظیمی که برای نسل امروز هم جذابیت داشته باشد اجرا کنیم.» این نوازنده نابینای کیبورد، برای آینده «ماه بانگ» چشمانداز روشنی ترسیم میکند: «هدف ما درخشش در عرصه بینالمللی است. جدا از این، بهدنبال نشان دادن میزان بالای تواناییهای نابینایان به کل جامعه هستیم. ما در کنار اعضای نابینای گروه اعم از خواننده و نوازنده، یکی دو عضو بینا هم داریم تا این نکته را به جامعه یادآور شویم: استعداد و توانایی نابینایان تا آن اندازه است که بدون هیچ مشکلی در کنار شهروندان بینا بهشکل کاملاً حرفهای فعالیت کنند.» محبوبی که در کنار فعالیتهای هنری، به حرفه وکالت هم اشتغال دارد، در خصوص بحث مناسبسازی سالنهای ویژه برنامههای هنری مثل موسیقی برای حضور معلولان اظهار میدارد: «متأسفانه سالنهای مناسبی برای حضور معلولان نداریم. این وظیفه شهرداری است که به این مهم رسیدگی کند؛ البته صحبتهایی با مسئولان شهرداری شده و آنها هم به این نتیجه رسیدهاند که مناسبسازی اماکن عمومی، مخصوصاً سالنهای تئاتر، سینما و موسیقی را مناسبسازی کنند.» محبوبی در پایان به کیفیت سالنها برای اجرای برنامههای موسیقایی هم اشاره کوتاهی میکند: «تنها سالنهای درجه یک مثل تالارهای وحدت، رودکی، وزارت کشور و مرکز همایشهای برج میلاد کیفیت مناسب برای اجرا را دارند. متأسفانه سالنهای کوچک فاقد این امکانات هستند. مثلاً گروه ماه بانگ که یک گروه بزرگی است، احتیاج به 30 لاین صدا دارد، اما متأسفانه ما در این سالن فقط 10 لاین داشتیم. همین نقص، برایمان مشکلاتی ایجاد کرد.» حمید سوارکار، سرپرست گروه هم در خصوص مشکلاتی که در مسیر برگزاری کنسرت داشتند، با اشاره به حرفهای جواد محبوبی پیرامون کیفیت سالنهای اجرا اظهار میدارد: «من از تیر ماه امسال با مکاتبات اولیه اقدام به طرح درخواست اجرای رسمی کردم. متأسفانه نامه ما در مسیر خود با پیچ و خمهای دیوانسالاری شهرداری مواجه شد. بعد از پیگیریهای زیاد، بالاخره اول آذر ماه مجوز ما صادر شد، اما زمانی صادر شد که فاصله زیادی با تاریخ مدنظرمان نداشتیم. باز درخواستمان را پیگیری کردیم و خوشبختانه اعلام کردند که نیاز به درخواست مجدد مجوز نیست و میتوانید زمان اجرا را مشخص کنید. خلاصه توانستیم سالن فرهنگسرای شفق را برای روزهای پنجم و ششم بهمن ماه رزرو کنیم، اما مشکلی که در روز اول داشتیم، کمبود لاینهای صدا بود؛ حال آنکه به ما گفته شده بود به تعداد اعضای گروه لاین صدا وجود دارد.» سوارکار در خصوص بحث مناسبسازی سالنهای اجرا اظهار میکند: «من تخصصی در امور ساخت و ساز و معماری ندارم، اما فکر میکنم با تدابیری نه چندان پیچیده بتوان محیطهای فرهنگی و هنری را برای حضور معلولان مناسبسازی کرد. هدف ما اجرا برای نابینایان نیست؛ ما از همه شهروندان و مخصوصاً معلولان غیر نابینا هم دعوت کردیم، اما خود همین سالن شفق امکان حضور معلولان جسمی-حرکتی را ندارد.»
گفتنی است گروه کر نابینایان «ماه بانگ» بجز پنجشنبه، روز جمعه ششم بهمن ماه هم در فرهنگسرای شفق به روی صحنه رفت.
«نادیدنــــی هــــا» یک تجــــــربه منحصر به فرد
یکی از بخشهای جانبی سی و ششمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر، موسوم به «آف استیج» است. بنا بر گزارشها و خبرهای منتشره از این جشنواره، «آف استیج» از جمله بخشهایی بود که از سوی مخاطبان علاقهمند به تجارب تازه استقبال شد. اجراهای این بخش، اساساً حول محور نمایشهای تجربی و کاربردی میگشت. از جمله این اجراها، تئاتر «نادیدنی ها» بود که یک روز در میان، در ایام جشنواره در عمارت «رو به رو» اجرا شد. ویژگی مهم این اجرا، عوامل آن بجز کارگردان بود؛ غیر از کارگردان، سایر عوامل مثل تهیهکننده و بازیگران را معلولان عضو انجمن هنرمندان نابینا و کم بینا تشکیل دادهاند. امیر سلامی یکی از بازیگران این پروژه تجربی است. او که سال هاست در حوزههای هنری مثل مجری گری و گویندگی فعالیت میکند، درباره نقش خود چنین اظهار میدارد: «در واقع هدف این پروژه، ایجاد فرصتی برای مخاطبان است تا تجربهای منحصر به فرد داشته باشند. این توضیح لازم است که ما برای تعداد معینی از مخاطبان اجرا نمیکنیم؛ در واقع هر اجرا مختص یک مخاطب است. هر مخاطب وقتی وارد اتاقک اجرا میشود، در فضایی کاملاً تاریک قرار میگیرد، به طوری که نه او ما را میبیند و نه ما او را. وقتی پرده کنار میرود، همچنان این فضا باقی است و یکی از ما، یعنی من یا خانم سیادت بهعنوان بازیگر با آن مخاطب سلام و علیک کرده، شروع به گفتوگو درباره موضوع خاصی که از پیش مشخص نکردهایم میکنیم. در واقع قرار دادن مخاطب در چنین فضایی و پیش بردن مسیر گفتوگوها، ساختار اصلی این پروژه است.» این مجری کم بینا از تجربههای شخصیاش در طول اجراهای «نادیدنی ها» تصاویر جالبی ارائه میدهد: «من با تنوعی از تجارب مواجه بودم. مثلاً در یکی از دفعات، آقایی وارد اتاقک شد، به محض اینکه فضا را کاملاً تاریک دید، مضطرب شد و بسرعت اتاق را ترک کرد. برعکس نمونهای داشتم که در مدت زمانی بیش از آن چه تعیین شده بود (30 دقیقه) باهم گفتوگو کردیم و حاضر نبود از اتاق تاریک خارج شود.» سلامی به بهرهگیریهایش از فنونی مثل فن بیان در تأثیرگذاری بر مخاطب اشاره میکند: «از یک طرف تجربههایی که در اجرای صحنهای و رادیویی و از طرف دیگر علاقهای که به فعالیتهای هنری دارم، کمک کرده تا با بهرهمندی از فن بیان بتوانم در چنین پروژه تجربی خاص، بر مخاطب تأثیر بگذارم؛ چنان که گفتوگوها در مسیری کاملاً منسجم پیش میرفت.» طیبه سیادت، دیگر بازیگر «نادیدنی ها» هم از تجربهاش میگوید: «من سابقه زیادی در فعالیتهای هنری نداشتم و شرکت در این پروژه در واقع نخستین حضور جدی من محسوب میشود. خب من هم با مخاطبها حسی مشترک داشتم؛ قرار گرفتن در محیطی مطلقاً تاریک و ارتباط با کسی که نه او تو را میبیند و نه تو او را.» کارشناس علوم اجتماعی و از معلولان جسمی-حرکتی است. از بازخوردهای پروژه میگوید و بر پرهیز از مسائل مربوط به معلولیت در روند کار تأکید میکند: «من هم مثل آقای سلامی با موارد مختلفی مواجه شدم. خب خیلیها که به بروشور کار توجه نکرده بودند، نمیدانستند طرف مقابلشان معلول است، اما بعضی از مخاطبان بروشور را دیده بودند که در آن قید شده بود: انجمن هنرمندان نابینا و کم بینا. همین توجه، انگیزهشان را بیشتر کرده بود که بعد از پایان نمایش ما را ببینند. ما هم تأکید میکردیم که باید تا آخرین اجرای آن روز صبر کنند که ما از اتاقک بیرون بیاییم تا بتوانیم همدیگر را ببینیم. نکته دیگر، انتخاب موضوعات گفتوگوها است. از مطرح شدن موضوعات مربوط به معلولان پرهیز میکردیم. خود من به ارتباطات انسانی اعتقاد دارم تا برقراری ارتباط بر اساس ویژگیهای جسمی طرف مقابل.» او هم بر ضرورت مناسبسازی اماکن فرهنگی-هنری مثل سالنهای تئاتر و سینما تأکید میکند: «واقعاً افرادی مثل من که جزو معلولان جسمی-حرکتی هستیم، بهعلت عدم مناسبسازی محیطهای فرهنگی و هنری، از حضور مستمر در این محیطها محرومیم. محلی که برای اجرای ما در نظر گرفتند، فاقد اصول مناسب سازی است. عمارت رو به رو ساختمانی قدیمی است، محل اجرای ما، یعنی همان اتاق تاریک در جایی واقع است که برای رسیدن به آن، باید از چندین پله پایین بروی. خب اگر کمک دوستان و شهروندان نباشد، منِ معلول جسمی-حرکتی چطور میتوانم در آن محل برای اجرا حاضر شوم. خدا میداند با چه سختیهایی از این پلهها پایین میروم و بالا میآیم.» این نکته را محمد مصطفوی، تهیهکننده پروژه «نادیدنی ها» هم در ادامه صحبتهای طیبه سیادت مطرح کرد. محمد کم بیناست، اما بر این نکته تأکید میکند که چهارراه ولیعصر، بهعنوان یک نقطه مهم فرهنگی و هنری اصلاً برای معلولان مناسبسازی نشده است: «شاید نابینایان و کم بینایان بتوانند با کمک یک فرد همراه از زیر گذر ولیعصر استفاده کنند و نهایتاً بعد از چند بار همراهی یک فرد، بر محیط پیچیده آن مسلط شوند، اما معلولان جسمی-حرکتی امکان تردد در زیر گذر را ندارند؛ محیط رو گذر هم از چهار طرف با نردههایی به طول چند متر محصور شده. من در این زمینه کارشناس نیستم که به مسئولان امر راهکار ارائه دهم. باید کارشناسان فنی در این زمینه ارائه راهکار دهند و اظهار نظر کنند، چگونه میتوان چهارراه ولیعصر که یکی از مهمترین نقاط عبور و مرور پایتخت است، ویژه معلولان مناسبسازی شود.» مصطفوی که سال هاست مدیریت انجمن هنرمندان نابینا و کم بینا را دارد، بر ضرورت مناسبسازی اجراها در سالنهای نمایش و سینماها ویژه نابینایان تأکید میکند: «حدود 30 سال است که در جهان با ارائه فناوری آدیو دیسکریپشن یا توضیح صحنهها و تصاویر، امکان استفاده نابینایان از نمایشها و فیلمها فراهم شده است. متأسفانه هنوز اقدامی در ایران برای اجرای این سیستم صورت نگرفته است.»
بریم ببینیم چی میشه
تجربه معلولان در یک پروژه کاربردی مربوط به تئاتر، یک سوی ماجراست و تجربه کارگردان غیر معلول پروژه سوی دیگر. بابک حجری، دانشجوی تئاتر که کارگردانی این پروژه را برعهده گرفته، همکاری خود با نابینایان را سابقه دار میداند: «من مدت هاست با آقای مصطفوی و دوستان نابینا در چند نمایش رادیویی همکاری کردم. بنا بر این از نظر فکری و روحی احساس قرابت میان ما هست.» وی در خصوص اقدام برای اجرای این پروژه اظهار میدارد: «انتخاب این پروژه با آقای مصطفوی بود که فرمهای شرکت در جشنواره را پر کرد. ما چند نفر از دوستان معلول که از قبل آنها را میشناختیم، در نظر گرفتیم اما اکثراً حاضر به همکاری با چنین پروژهای که متن و نقش خاص ندارد، نشدند. نهایتاً با آقای سلامی و خانم سیادت به توافق رسیدیم.» حجری به تجارب خود در این پروژه و همکاری با معلولان اشاره میکند: «چند وقت پیش مصاحبهای از آقای پورآذری، دبیر بخش آف استیج جشنواره امسال خوانده بودم که گفته بودند: بریم ببینیم چی میشه. حقیقت این است که در چنین تجربه هایی، تغییرات زیادی رخ میدهد تا نتیجه مطلوب حاصل شود. اصلاً آن چه بهعنوان فکر اولیه داشتیم، با آن چه که نتیجه گرفتیم، زمین تا آسمان متفاوت بود.» وی در پایان به مدت زمان تمرین و آماده شدن گروه برای اجرا اشاره میکند: «چون متن خاصی نداشتیم و ایدهپردازی اهمیت داشت، طرح مباحث و نتیجهگیری زمان زیادی نبرد؛ البته که اگر فرصت بیشتری داشتیم، نتایج بهتری میگرفتیم.»
لازم به ذکر است انجمن هنرمندان نابینا و کم بینا در سال 1389 با مجوز سازمان ملی جوانان نام خود را به ثبت رساند. گفتنی است این انجمن پیش از ثبت رسمی سالها در زمینههایی مثل دوبلاژ نابینایان و همچنین بازیگری نمایشنامههای رادیویی توسط هنرمندان نابینا فعالیت میکرد.
برنامههای گسترده فرهنگی-هنری زمستانی، در میانه راه است؛ تنها جشنواره بینالمللی فیلم فجر باقی مانده که تمام اخبار فرهنگی را به خود اختصاص دهد، اما کمتر رسانهای بعد از پایان این رویدادها تصاویر این روزها را در ذهن خود مرور میکند تا بر اتفاقات خاص، مثل حضور معلولان هنرمند در عرصه هنر، اعم از اجراهای جشنوارهای و عمومی تأمل و تمرکز کند. با وجود این نسیان رسانهای، آیا میتوان از مسئولان انتظار داشت تا معلولان را فراموش نکنند؟
سایر اخبار این روزنامه
ممیزی کتاب را به اهل فرهنگ بسپارید
تداوم آلودگی هوای پایتخت تا اوایل هفته آینده
ترافیک بزرگان روی فرش قرمز
واگذاری 105 شرکت زیرمجموعه «شستا»
پرداخت پاداش پایان سال به مدیران دولتی ممنوع شد
هشدار به روایت آمار
دیگر صفحهها
آغاز نوسازی بافتهای فرسوده شهری
برای «گفتوگو» باید جلو افراط گرایان را گرفت
پایان53 ساعت دلهره در قلب پایتخت
چارهاندیشی برای تنگنای «ممیزی»
لاوروف: پیامد شکست برجام بهسختی قابل پیشبینی است
اگر فرهنگ شهروندی داریم...
گسترش روابط دوستانه با ترکیه اصلی مهم در سیاست منطقهای ایران است
رجوع به گفتمان امام(ره)
شمخانی: ستاد اجرایی فرمان امام(ره) مکمل بخش خصوصی باشد نه رقیب